شعر مطیعی در مراسم نماز عید فطر
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۶ 26 June 2017
ذاکر اهل بیت(ع) صبح امروز پیش از اقامه نماز عید سعید فطر در مصلای تهران، ابیاتی را پیرامون مسائل جاری کشور و جهان خواند.به گزارش مهر، میثم مطیعی ذاکر اهل بیت(ع) صبح امروز پیش از اقامه نماز عید سعید فطر در مصلای تهران، ابیاتی را پیرامون مسائل جاری کشور و جهان خواند. شعر به قرار زیر بود:ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است هله ای ماه! خدای من و تو الله است روز عید است و قنوت است و دعای من و تو اهل جود و جبروت است خدای من و تو کبریا و عظمت چیست؟ ردایش آری عفو و رحمت نمی از بحر عطایش آریو له الشکر که یک ماه مرا مهمان کرد و له الحمد گناهان مرا پنهان کردبسته شد پنجره عرشی راز رمضانالوداع ای سحر راز و نیاز رمضان الوداع ای شب الغوث شب خَلِّصنا شب قدری که نشد قدر بدانیم تو را بزم قرآن به سر و بندگی درگاهش لیلة القدر و نوای «بک یا اللهش»دم گرفتیم شب گریه به آواز جلی «بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ بعلی»دم گرفتیم به ذکری ابدی و ازلی «بحسین بن علیٍ بحسین بن علی»سخت دلتنگ توایم ای مه کامل! رمضان!ای که از همدمی ات نرم شد این دل، رمضانالوداع ای که لبم را به عطش خوش کردیدر دلم شوق گنه بود تو خامُش کردیتشنگی را تو چشاندی به من از روی کرمتا ز یادم نرود تشنگی اهل حرمیا رب ار هست مرا جرم نبخشیده هنوزعیدی ام را بده و در گذر از آن امروزکاش فیض سحر و روزه بماند با مانور این طاعت سی روزه بماند با مادل ببندیم به شیرینی امساک ای کاشروزی ما نشود لقمه ناپاک ای کاشای خوشا روزه هر روزه چشم و دل و کام ای خوشا شیوه پرهیز ز شبهه، ز حرامنگذاریم که آید به سر سفره مالقمه دوزخی «رشوه» و زقوم «ربا»پی هر لقمه مبادا که دهان بگشاییمما که پرورده نان و نمک مولاییمکار و همت همهی رنگ و بوی این خاک است عرق کارگران آبروی این خاک استبه عمل کار برآید به سخندانی نیست پینه دست کم از پینه پیشانی نیستکارگر، گرچه عرق، آب وضویش باشدعرق شرم مبادا که به رویش باشدآه از آن دست پر از پینه که حسرت بکشدپدری کز زن و فرزند خجالت بکشدای نشسته صف اول! نکنی خود را گمپی اقدام تو هستند هنوز این مردمچند روزی تو مقامی به امانت داریمنصبت را نکند طعمه خود پنداریراه می جویی اگر، شیوه مولاست دلیلقصه آهن تفتیده و دستان عقیلحرف تبعیض در آیین علی هرگز نیستآهن سرخ گواه است خط قرمز نیستپلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ستپلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ستما نه آنیم که آموخته غرب شویمپی هر وسوسه ای سوخته غرب شویمسیلی از کوخ نشین، کاخ نشین خواهد خوردو زمینخوار سرانجام زمین خواهد خورد«بیست سی» چیست که تعلیم جهان، از دل ماستهان که جمهوری اسلامی ایران اینجاستاگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری ستقرص خواب است ولی چاره ما بیداری ستتا ابد تربیت از مهر ولی میگیریم مشق از غیرت ابروی علی میگیریم ما بر آنیم که در مکتب او دیده شویم با علی اصغر و قاسم همه فهمیده شویمتا ابد سستی تسلیم مبادا با ما وحشت از حربه تحریم مبادا با ماباز تحریم جدیدی به سِنا رفت که رفتجسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفتذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطاتکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطاعهد با دزد سر گردنه بستیم ای دوستبارها عهد شکست و نشکستیم ای دوستهر چه میشد بَرَد از کیسه ما بُرد که بُرد«بُرد بُرد» این بُوَد آری همه را بُرد که بُردگفته بودند که دشمن به تجارت آمد پیر ما گفت که البتّه به غارت آمدخواب دیدند صَلاح از طرف بیگانه استبه خود آییم نجات همه در این خانه است کارزار است، قدم قاطع و محکم بردارسخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!راه ما راه حسین است و به خون روشن شدتکیه بر تیغ زد آن دم که جهان دشمن شدنه به دل راه بده واهمه از اخم عدونه دلت غنج رود باز به لبخندی از اودل به لبخندش اگر باخته ای، باخته ای!گر ز اخمش سپر انداخته ای باخته ای!غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیزمژده «لا تهنوا» میرسد از جا برخیزتا بدانند که هان لشکر احمد ماییم رزمجویان و دلیران محمد ماییم ذوالفقار علوی بود برون شد ز نیاممرحبا، دست مریزاد، سپاه اسلامناز شست تو دلاور حسن تهرانیزنده ای تا به ابد، فاتح این میدانیهست مدیون تو امنیتمان تا به ابدهست ممنون تو ایران و جهان تا به ابداینکه چون صاعقه آمد به سرت تکفیریذوالفقار است که از غرش آن میمیریوقت آن است سر جای خودت بنشینیبا دُم شیر مکن بازی، بد میبینی!نوش جان همهتان سیلی شش موشک ما که صدایش برسد تا به ریاض و حیفا(شترقش برسد تا به ریاض و حیفا!)این قدَر بمب نچسبان به کمر ای نامرد!صبر کن موشک ما منفجرت خواهد کردای ابوجهل که در کشتن خود استادیخر دجالی و افسار به صهیون دادیای سیه روی که از نفت سعود آمده ایبچه ابلیس که از ناف یهود آمده ایدشمن از ابلهیاش در طمع خام افتادتشت رسواییاش اما ز سر بام افتادجاهلیت چه سعودی و چه غربی یکجاگرم رقصند، عجب منظره ای باب هَجارقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاستسپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاستآری آرامش ما مرد خطر میطلبدصبح پیروزی ما خون جگر میطلبد«می وزد از همه جا بوی گل یاس شهیداز کجا آمده اند این همه عباس شهیدذوالجناح از نفس اینبار نخواهد افتادعلم از دست علمدار نخواهد افتاد»در دفاع از حرم، آیینه آن سقاییم همچو عباس، علمدار ولایت ماییماین زره پشت ندارد منگر برگردیم تیغ در دست، به ره، منتظر ناوردیمقدس ای قبله آغاز که پایان با توست مُهر باطل شدن فتنه شیطان با توست تو کلید همه گمشدگیها هستی قدس ای قدس! تو آزادی دنیا هستیمنشینید به غم شام بلا میگذردراه ما از سفر کرببلا میگذرد