به گزارش تابناک : وقتی به عقب بر میگردیم و تجربیات مختلفی را طی چند سال گذشته میبینیم، چند سوالی باقی میماند: کجا است برندی به نام MEC، از پاساتها چه خبر؟ از سوبارو و اوپل خبری هست؟ آئودی TT ها این وسط چه میکنند؟ اینها برندهایی هستند که در مقاطعی وارد کشور شدند و قبل از ورود حسابی سر و صدا کرده و صدای فریاد و رجز خواندنشان گوش همه را کر کرده بود و همه فکر میکردند به محض ترخیص اولین محموله بازار را زیر و رو کرده و همه برای خرید آنها همانند پراید در دهه گذشته صف کشیده و در اندک زمانی خیابانهای کشور پر میشود از این خودروها! اما در عمل نه تنها چنین اتفاقات عجیبی نیافتاد بلکه واردات آنها به چند ده دستگاه و در بعضی موارد حتی به کمتر از 10 دستگاه ختم شد و خداحافظی تلخی داشتند.
در این میان سوالی وجود دارد که پس چه خودرو و برندی برنده واقعی بازار است؟ چه برندی آمده است که بماند نه اینکه هیاهویی کند و به سرعت هم ناپدید شود!؟ چه خودرویی را میتواند پس از خریدن و لذت برند از نام و مدل جدید، و پس از پز دادن پشت فرمان آنها، خیال مشتری را از خدمات و بازار دست دومشان هم راحت کرد و مطمئن باشند در آیندهای نهچندان دور، نام آنها به گورستان منتقل نمیشود؟ جواب این سوال آنچنان هم سخت نیست و تنها به کمی دقت در تاریخچه و اتفاقات اخیر و کنونی بازار احتیاج است. در بازار تشنه خودرویی کشور که از زمانی که یادمان میآید پژو 405 بود و پراید با قالپاقهای متنوع(!)، هر برندی در هر سگمنت و قیمتی که بیاید فروش اولیه مناسبی را تجربه خواهد کرد. مطمئن باشید هر مدلی از هوندا، سوبارو، هیوندای و یا حتی کیتنگ (نام برندی از سرزمین چین که مدتی طول کشید تا متوجه شدیم چطور تلفظ میشود!) به بازار بیاید در پارت اول فروش مناسبی را خواهد داشت حتی همان دوست عزیز چینی که اسمش خیلی سخت است هم مشتریانی دارد و در ابتدا فروشی را تجربه میکند! هر برند و مدلی در بازار شلوغ ایران طرفدارانی دارد و میتواند در فروش اول موفق ظاهر شود و حتی دیده شده نزدیک به هزار دستگاه از جیب مردم در همان پیش فروش اول پول بگیرد! اما تمام داستان از بعد از آن شروع میشود که آیا مدیران واردکننده دیدی بلندمدت دارند یا خیر؟ زمانی که سالیانه سهم بازارها مشخص میشود و مردم با دیدن عملکرد شرکت واردکننده و خدمات و تبلیغات تصمیم میگیرند آن را به خودرویی جاودانه تبدیل کنند یا حتی به آن همانند سریالهای تکراری تلویزیون نیمنگاهی هم نکنند؟ آیا شرکتی اگر از قوانین یک شبه و پرپیج و خم کشور جان سالم بدر ببرند و محدودیتها باعث مرگ محصول آنها نشود، آیا خودشان برنامهای برای ماندن چندین ساله در بازار دارند؟ و این جا است که مسئولیت شرکت واردکننده و سطح سرمایهگذاری و آیندهنگری آن مشخص میشود.
ممکن است خودروهایی را بشناسیم که در بازار وجود دارند و آنچنان هم به چشم نیایند و در رده قیمتی خود هیچگاه جزو گزینههای اصلی نباشند (که اجازه دهید نام نبرم) اما اگر دقت کنید چند سالی است که در بازار حضور دارند و کمابیش فروش اندک اما همیشگی خود را حفظ کردهاند. فروشی که قطعاً در کوتاه مدت مانند مواد مخدر به شرکت انرژی نمیدهند اما همانند یک قرص دارو تسکیندهنده هستند و باعث زنده ماندن طولانی مدت شرکت خواهند شد و همین ماندگاری باعث افزایش اعتبار این برند نزد مردم در زمان طولانی میشود. شاید رمز ماندگاری یک خودرو و یا برند نه تنها به تهییج اولیه و ورود یک خودروی پرهیجان، داغ و زیبا نیاز دارد، بلکه بعد از آن ماندگاری برند، فروش هر چند کم اما مداوم، تعداد گستردگی خدمات در کل کشور و تبلیغات محیطی نیازمند است تا یک خودرو در بازار بماند و مشتریان سختگیر و وسواسی بتوانند اعتماد کرده و خرید را به سرانجام برسانند وگرنه تجربه نشان داده در پس سر و صدای اولیه و پوشالی، سرنوشتی شوم و پوچ در انتظارش خواهد بود.
منبع : خودروبانک