به گزارش تابناک قم، سالها بعد تو از راه رسیدی؛ اما خوب شد مادرت آن روز را ندید؛ آوردند پیکری که به ۶ ماهگیات میمانست. پیکری که با قنداق سفید آوردند؛ شک ندارم خود حضرت زهرا(س) هم بود آن روز که پیکر شهید آوردند.
جشنوارهای که مادران چشم انتظار نام داشت، عصر سهشنبه در سالن همایشهای شهرداری قم برگزار شد و مهمان آن مادرانی بودند که سالها چشم انتظار بودند تا دری باز شود و عزیز سفر کردهشان در چارچوب در ظاهر شود و برای بوسیدن چادر مادر وارد خانه شود.
همه بودند؛ مادران، خواهران و همسران شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و پدرانی که عکس پسر شهیدشان را در آغوش کشیده بودند. برخی از مادران کمرشان از انتظار خمیده و دستهایشان لرزان شده بود، مادرانی که انتظار طولانی چینهای ریز و درشتی بر صورتشان نشانده بود؛ اما همچنان منتظر بودند تا خبری از عزیز سفرکردهشان برسد.
احمد علوی از شاعران نامور کشور که خود نیز از خانواده شهدا بود، به عنوان مجری روی جایگاه میآید و برای مادران چشم انتظار اشعاری جگرسوز میخواند. در اشعارش از تکه جیب خونین لباس شهیدی یاد میکند که به مادری چشم انتظار داده شده بود. از مادری میگوید که برای قاب عکس پسر شهیدش هر صبح در استکانی کمر باریک چای میریخت.
داستان مادری را روایت میکند که برای کبوتران لب دیوار خانهشان دانه میریخت و نگران بود که نکند پسر بچهای شیطنتی کرده و از کوچه سنگی به سمت آنها پرتاب کند. از تکه کلام مادر یاد میکند «این کبوتران که میآیند روح شهیدان هستند شاید روح پسر من باشد که آمده به مادرش سر بزند.»
اشک و شیون مادران چشم انتظار که پس از سالها انتظار همچنان چشم در راه بودند فضا را پر کرد. بغض مادران شهدا شکست و دانههای مروارید غلطان از چشمانشان جاری شد. مادری عکس پسرش را به سینه میفشرد و چادر به صورت کشیده بود و اشک میریخت.
شاید شهدا خودشان هم در این مراسم آمده بودند و به روی مادرانشان لبخند میزدند و مادرشان را آرام میکردند. مادران لحظهای آرام میشدند و بعد از ساعتی با یک نشان یا سخنی غریبانه بغضشان میشکست و اشک میریختند.
رضا ابوذر دبیر جشنواره مادران چشم انتظار که خود نیز از جانبازان دفاع مقدس و دبیر جشنواره مادران چشم انتظار بود برای عرض خیر مقدم به جایگاه آمد ولی او هم نمیتواند تاب بیاورد و سخنی بگوید با صدایی لرزان و بغض آلود از اینکه قدمی در راه شهدا و خانواده آنان برداشته است خدا را سپاس میگوید.
هنوز سخنان ابوذر به پایان نرسیده است که مجری از حضور مهمان ویژهای در این مراسم معنوی که با عطر یاد شهدا آمیخته شده بود خبر میدهد. لالهای پرپر، یوسفی گم گشته که به کنعان باز آمده بود. شهید بود، اما گمنام..! کسی نمیدانست نامش چیست و مادرش کیست.
هیبت حضور شهیدی که پیکرش بر دوش سربازان بود همه حاضران را به ادای احترام وا داشت. نوای شهید گم نام آوردن... وای وای وای... از پشت بلندگوها در فضا میپیچد. حالا نوبتی هم که باشد نوبت مادران شهداست که بیایند برای این شهید مادری کنند.
هنوز صدای شیون و اشک و آه مادران و همسران شهدا به گوش میرسد. مادری با قامتی خمیده و عصا به دست در حالی که به سختی راه میرود به کنار پیکر شهید گمنام میآید و در کنار تابوت این شهید مینشیند و گوشه گوشه تابوتی که با پرچم سه رنگ ایران رنگین شده است را بوسه باران میکند.
مادری که قامتش از رنج هجران خمیده شده بود به کنار پیکر این شهید گم نام آمده بود تا برای این فرزند مادری کند. آمده بود تا بگوید اگر مادرت امروز اینجا نیست؛ غریب نیستی؛ مادرانی هستند که برایت مادری کنند.
درد و دلهای مادرانه تمامی نداشت اما شاید اگر این خلوت مادر و فرزندی بیشتر ادامه مییافت؛ روح این مادر دل شکسته و چشم انتظار به پرواز در میآمد.
همه اشک میریختند و کسی نبود که حالت عادی داشته باشد صحنهای که دل هرکسی را به درد میآورد. صدای زنانی که سر بر زیر چادر کرده بودند تاکسی صورت اشکبارشان را نبیند به گوش میرسید.
علوی شاعر آیینی که تا آن لحظه ساکت ایستاده بود در وصف صبر خواهران شهدا این چنین میخواند؛
آن زن که از کنار طوفان گذشته بود؛ عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود؛ وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش گرفته بود و سر از پا نمیشناخت؛ از خیمههای بی سرو سامان گذشته بود
از قتلگاه از پسرانش، برادرش از نخلهای بی سر و عطشان گذشته بود
زینب هزار بار خودش هم شهید شد؛ از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند؛ این زن هزار بار از جان خود گذشته بود
حسن مالکی نژاد رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شورای اسلامی شهر قم که در میان جمع نشسته بود به دعوت مجری به جایگاه آمد اما فضای معنوی و عطرآگین او را هم به نوحه خوانی ترغیب کرد.
ای پاره پاره، نوگل خندان کیستی؟
ای پر شکسته، مرغ پریشان کیستی؟
این داغ از کجاست چنین استخوانگداز
میآیی از کجا؟ زشهیدان کیستی؟
عاشقترین سوار! چرا خفتهای خموش؟
از لشکر کهای و ز گردان کیستی؟
شهید آرام و قرار ندارد میخواهد برود و همانگونه که با آمدنش ولولهای برپا کرد با رفتنش غوغا کرد. مادران و خواهران شهدا به احترام این شهید بی نشان قامت استوار کرده و او را بدرقه کردند.
نوای روضه عاشورا و علمداری حضرت عباس(ع) به گوش میرسد؛ مجری از انقلابی که از عاشورا الگو گرفته است میگوید.
نوبتی هم که باشد نوبت تجلیل از اسطورههای ایثار و استقامت است. طوبی حجازی همسر شهید احمد ظریفیان و مادر شهید مالامیری به دعوت مجری به جایگاه آمدند و توسط مرتضی سقائیان نژاد شهردار قم مور تجلیل قرار گرفتند.
صلواتهای بلند و پی درپی به معنویت این مراسم میافزاید.. عطر شهادت در فضا پیچیده است.
مجری باید نظر داوران را برای تجلیل از رتبههای برتر قرائت کند. ۶ تن از اعضای رسانه در ثبت و نمایش استقامت مادران شهدای جاویدالاثر تلاش کردند یک به یک به دعوت مجری و قرائت رأی داوران روی جایگاه آمدند.
طاهره رئیس جعفری، شیما کرمیانی، سمیه حاجی احمدی، محبوبه آقانوری، زهره بیادی و فاطمه آقامحمدی به عنوان مستند سازان رسانهای از سوی شهردار، رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری و مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس قم تجلیل شدند.
جشنوارهای که امروز میزبان خانواده شهداست آخرین ساعات خود را پشت سر میگذارد که از ابوالقاسم مقیمی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری قم برای ارائه گزارش دعوت شد که به جایگاه بیاید.
رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری قم در جایگاه قرار گرفت و ضمن قدردانی از حضور خانواده شهدا عنوان کرد: ۳۰ فیلم فاخر که به دبیرخانه این جشنواره ارسال شده است به مناسبت روز شهید در گلزارهای شهدا اکران میشود.
آیتم کوتاهی از مصاحبهای از مادران چشم انتظار که از انتظار بی حد و اندازهشان میگفتند به نمایش گذاشته شد؛ تصویر مادرانی دیده میشد که انتظار در چشمانشان موج میزد و گاهی با اشک همراه بود.
مجری بار دیگر به جایگاه آمد و نظر هیئت داوران را برای برگزیدگان فیلم نامه در جشنواره مادران چشم انتظار را قرائت کرد و هنرمندان قم به جایگاه دعوت شدند. سیف الله یزدانی، سید حمید طاهری، داوود رجبی، داوود جلیلی، مهدی میرزایی، روحالله یارمحمدی، محمدمهدی ذاکری، اسما خواجه زاده، حمید قائمی مهر، محسن غضنفری و اکرم مهدی زاده از هنرمندانی بودند که موفق به کسب دیپلم افتخار و تندیس جشنواره مادران چشم انتظار شدند.
ساعت پایانی جشنواره مادران چشم انتظار است که شهردار از جایگاه پایین آمده و مقابل مادر شهیدان کارکوب زاده سر تعظیم فرود آورده و از این مادر صبور که یکی از فرزندانش شهیدی جاویدالاثر است تجلیل میکند. خانواده شهیدان عشریه و نیری نیز از دیگر کسانی هستند که در این جشنواره مورد تجلیل قرار گرفتند.
نوای غمینی به مانند غزل خداحافظی در سالن میپیچد؛
دلم گرفته بازم چشام بارونیه
وای وای وای
خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه
وای وای وای
شهید گمنام سلام خوش اومدی مسافر من
خسته نباشی پهلوون
شهید گمنام سلام پرستوی مهاجر من
صفا دادی به شهرمون
شهید گمنام
شهید گمنام
شهید گمنام سلام
جشنواره مادران چشم انتظار به کار خود پایان داد. مادران چشم انتظار ماندند و یک دنیا انتظار ... یک دنیا صبر و استقامت.