در جهان بدون مرز امروز که عرصه تاخت و تازهای فرهنگی شده، آن مردمی پیروز و موفق از این عرصه بهدر خواهند شدکه دارای فرهنگی غنی، قوی و پایدار باشند. توسعه فرهنگی یکی از مهمترین و اساسیترین نیازهای یک جامعه و پیش نیاز توسعه در سایر حوزهها همچون اقتصادی سیاست، جامعه و... بوده و از طرف دیگر، یکی از مهمترین چالشهایی که در جامعه ما، روند توسعه فرهنگی را دچار کندی و رخوت کرده، ضعف مدیریتی این حوزه است. مدیریت صحیح و کارآمد، اصلی ضروری برای رسیدن به توسعه پایدار فرهنگی است و میتوان گفت که تعادل و تعامل منابع انسانی و مادی در گرو داشتن مدیریت قوی، خلاق و کارآمد است.
عزل و نصب مدیران فرهنگی در کشور ما رابطه مستقیم با تحولاتی دارد که در عرصههای سیاسی اتفاق میافتد. جناحهای سیاسی با روی کارآمدن در هر دوره، دست به عزل مدیران دوره پیش زده اند و مدیر جدیدی را منتصب میکنند. از آنجا که فرآیند توسعه فرهنگی مستلزم برنامهریزی بلندمدت و کلان است، این وابستگی(انتصابهای سیاسی) باعث اختلال و بیثباتی در امر مدیریت فرهنگی و بهدنبال آن ناکامماندن فرآیند توسعه میشود. چراکه افراد در سطوح مدیریت فرهنگی با ارائه برنامهریزیهای کلان و بلندمدت، بهتر میتوانند اثربخشی خود را نشان دهند. در واقع دستیابی به توسعه پایدار فرهنگی، ضروریترین مساله برای شکوفایی و ماندگاری این مهم است. اما در کشورهای در حال توسعه به ارائه و اجرای برنامههای بلندمدت در حوزه فرهنگی اهمیت چندانی داده نمیشود و مدیران این حوزه تلاش میکنند با راهکارهای کوتاهمدت، مشکلات فرهنگی و نیازهای جامعه را مرتفع کنند.
از اینرو، اگرچه برنامههای مدیران فرهنگی در کشور رشد کمی نسبتا خوبی دارد اما رشد آنها به لحاظ کیفی قابل توجه نبوده است.
چالش دیگری که در این باب میتوان به آن اشاره کرد، انتصاب مدیران دو و یا سه دهه گذشته بر کرسی مدیریتی حوزه فرهنگی است. مدیرانی که دیگر توان و کارآمدی گذشته را ندارند. این در حالی است که جامعه ما برای رسیدن به توسعه پایدار در همه عرصهها، نیاز به تحرک و پویایی بیشتری دارد. البته استفاده از تجربه مدیران بازنشسته و حفظ احترام و شان آنها از نیازهای ضروری برای مدیران جوان است.
یقینا، لازمه رسیدن به دستاوردهای غنی و قوی فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... ، استفاده و بهکارگیری نسل جوان، نخبه و کارآمد در هر یک از حوزههای ذکرشده است. فراموش نکنیم پیروزی انقلاب اسلامی در برابر رژیم ستمشاهی پهلوی و همچنین دوران هشتساله جنگ نابرابری که به کشورمان تحمیل شد، همگی مرهون تلاش، رشادت و نوآوریهای جوانان مستعد و نخبهای بود که دشمن را مغلوب خود ساخت. بنابراین به جرات میتوان گفت، اعتماد به جوان و تفکر و اندیشه نو و سپردن سکانهای مدیریتی به این قشر که در حال حاضر درصد زیادی از جمعیت کشور را تشکیل دادهاند، بسیار ضروری مینماید.
جوانان و نوجوانان که آیندهسازان کشور هستند با داشتن پشتوانه فرهنگی قوی و غنی و داشتن استراتژی فرهنگی نو و منطبق با اهداف کلان توسعه میتوانند از نفوذ فرهنگ بیگانه به کشور خود جلوگیری کنند.